* صـبح اومدم اینجا بنویسم چشمم به گوشیه تا اسمس واریز دریافت کنم و اینطور حس میکنم که هر چی بیشتر به این گوشی فسقلی نیم وجبی نگاه کنم اسمس مربوطه زودتر به دستم میرسه . وسط نوشتن گفتم نه ! با اینجا نشستن و زل زدن به گوشی مشکلی حل نمیشه بهتره برم تو بانک ، به نیت انتظار زل بزنم به گوشی .
سریع خودم رو به بانک رسوندم . فیش های مربوطه رو برداشتم و شروع کردم به پر کردن . برداشت 50 میلیونی از حسابی که فقط یه میلیون موجودی داشت :( نمیدونستم برای شرایط پیش اومده بخندم یا گریه کنم . به برگه ی نوبتم نگاه کردم 305 . هنوز چهل و خورده ای نوبت قبل از من باقی بود . یهویی صدای دلنواز و گوشنواز نیم وجبی در اومد و با دیدن اسمس واریز گل از گلم شکفت :))) حالا هی این پا و اون پا میکردم که واااای چرا نوبتم نمیشه :))))
خلاصه 305 رو به باجه ی 3 فرن و بنده تونستم چک مربوطه رو بگیرم .
خیلی لذت بخشه وقتی گره ای تو کارت میفته کسایی دور و برت باشن که بتونی روی رفاقتشون حساب کنی . و خیلی عالی تر اینه که وقتی برای تشکر باهاشون تماس میگیری در جوابت میگن تو خودت برام باارزش بودی و انقدر انقدر اعتبار داری که بدون نیاز به واسطه کمک حالت باشم و کلی قربون صدقه ی دیگه . خدایا این آدمهای خوب رو برامون حفظ کن . کسی که وقتی بهش میگم واقعا نمی دونم محبتتون رو چطور جبران کنم میگه یه عمو بهمون دادی تا دنیا دنیاست مدیون شمام . جون هم بخواد براش میدم و البته اعتیار خودتون هم به اندازه ی خودش زیاده .
انشالله فردا کلید خونه رو تحویل میگیریم .
** یـارو ( مالک قبلی خونه ای که خریدیم ) با محمد تماس گرفته میگه خانمم به خانمت گفته چهارصد تومن بدهی ساختمون به عهده ی شماست . وقتی شنیدم چشمام گرد شد گفتم وااااا کی همچین حرفی زده . روزیکه رفتیم خونه رو ببینیم خانومه بهم گفته قرار بود هر واحد یه میلیون برای تعمیرات کف پارکینگ بدیم که ششصدش رو دادیم باقیش رو هم خودمون تا زمان تخلیه تسویه میکنیم ( مامان حاجی هم کنارمون بود وقتی میگفت )
دوباره محمد باهاش تماس گرفته گفته همچین حرفی رد و بدل نشده و شما هم تو بنگاه جلوی پنج نفر دیگه گفتین تمام بدهی های ساختمون رو تسویه میکنیم . اونم گفته حالا اگه قراره ما پرداخت کنیم پس میرم جاکفشی و رخت آویز داخل هال رو برمیدارم . محمد هم گفته خب برو بردار .
میگم باباجان الان میگی برو بردار اون بی صاحاب رو بردارن پشتش کلی پیچ و سوراخ سنبه / سمبه هست همون یه تیکه رو بخوای فقط کاغذ دیواری کنی که سوراخاش رو بپوشونه باید یه میلیون پیاده شی ! میگه خب چهارصد رو تو میدی ؟! گفتم انتخاب بین بد و بدتره . دَرَک . اینهمه این مدت ضرر کردیم اینم روش . بگو برندارن فقط بهش بگو خانمم گفته به خانمت بگو تو باداری بفهم چی میگی . یارو هم تو جواب محمد گفته این یعنی ما دروغ میگیم ؟! اون دنیایی هم هست . محمد هم گفته تو میگی اون دنیا ، من میگم بدی کنی همین دنیا سرت میاد . هیچی دیگه ! بحال خودشون و وجدان خفته ی خودشون رهاشون کردیم . چهارصد تومن هم اینجا زیر بار رفتیم .
+ و در نهایت اینکه من 28 ساعته نخوابیدم .
درباره این سایت