چرا ما یاد نمیگیریم به نظرات کاملا شخصی دیگران که ما هیچ دخل و تصرفی در اون نداریم احترام بذاریم ؟ به خاله ی دوماد چه که دوماد میخواد با دختری ازدواج کنه که قبلا شیرینی خورده ی دیگری بوده ؟ اصلا به اون چه که بخواد بره واسه خودش پرس و جو کنه و بعد با فهمیدن این موضوع فکر کنه کشفیات جدیدی داشته که باید یهویی شب بله برون خواهر زاده ش بریزه تو داریه تا همه رو مثلا آگاه کنه ایهاالناس این دختره قبلا قرار بود ازدواج کنه که بهم خورده ؟ که مجلس نامزدی رو به گند بکشونه و همه رو بجون هم بندازه . در حالیکه هم دوماد می دونست و هم پدر و مادر دوماد و بین خودشون این مسئله تموم شده بود و الحق که به کس دیگه ای مربوط نمیشد . اونوقت خاله خانم باد به غبغب بندازه که من کشف کرد و شما نفهمیدین دختره رو بهتون انداختن . 

هر چند اون شب با وساطت بزرگترها و ترک کردن مجلس توسط خاله خانم بله برون هر چند با سردی و ناراحتی ولی خب انجام میشه . در عوض اون چیزی که عاید این دختر و پسر جوون میشه سکته ی قلبی ناشی از استرس این اتفاق برای دوماد بخت برگشته بود که در نهایت باعث شد بعد از هزینه ای هنگفت بابت عمل جراحی مغز تحت نظارت غیر مستقیم دکتر سمیعی و برگشتن از کما ،منجر به مرگش بشه !!!

حالا هر چقدر بگیم این پسر زمینه ی سکته رو داشته ! ولی خداییش اون خاله خانم می تونه بعد از این با خیال آسوده زندگی کنه ؟ یا مثلا مادر پسر با خودش نمیگه کاش اون شب بجای اینکه سکوت کنم ایکاش در جواب خواهرم میگفتم به تو چه . عروس ماست تو چه کاره ای !؟

یا اصلا پدر دوماد با خودش فکر نمیکنه ایکاش پسرم با بیوه ای که چند بچه داشت ازدواج میکرد ولی حالا بود ؟! چرا ما یاد نمیگیریم هر کجا حد و مرز خودمون رو بدونیم و پامون رو قد گلیممون دراز کنیم و نه بیشتر ؟

پسر بخت برگشته مُرد ! سومش هم تموم شد . ولی دلم بحال اون دختره بیست ساله می سوزه که تو بله برون بعدیش خاله ی دوماد جدید میخواد کشفیاتش رو فریاد بزنه که ایهاالناس این دختر قبلا دو بار نامزد کرده تازه سر یکی رو هم خورده  

بیچاره اون دختر !!! 

.

.

.

لازمه یه توضیح اضافه بدم اونم اینکه دوماد همون شب تحت تاثیر هیجانات ناشی از این استرس سکته میکنه و بعد از مجلس راهی بیمارستان میشه. زیر آنژیوگرافی قلبی نهایت ه جابه جا میشه و بع عروق مغزی میرسه و باعث انسداد میشه و پسر بیچاره میره تو کما . بعد از کلی مکاتبه کردن با دکتر سمیعی قرار میشه که عمل جراحی توسط اکیپ ایشون و تحت نظارت غیرمستقیمشون که به صورت فیلمبرداری حین عمل و ارسال روی شبکه بوده ایشون تیم جراحی رو مدیریت کنن همین اتفاق هم میفته و خدا میدونه چقدر هزینه کردن. در ابتدا عمل موفقیت آمیز بوده پسر از کما خارج میشه . از نظر حسی و گفتار همه چی طبیعی بود حرکت هم جزیی بررسی شده بود ولی نمیتونستن بطور کامل حرکت بیمار رو چک کنن چون استراحت مطلق بوده و برای اینکه فشار عصبی بهش وارد نشه سعی میکردن با دارو آروم نگهش دارن . همکارم چند روزی مرخصی داشت و قرار بود خیلی زودتر از اینها برن ترکیه ولی واسه خاطر همین پسر که از اقوامشون بوده مسافرت رو کنسل میکنن تا اینکه پسر به هوش میاد و اینا که میبینن حالش خوبه دوباره تصمیم میگیرن راهی سفر شن . ما در خیال خودمون میگفتیم الان همکارمون در انتالیا واسه خودش خوش میگذرونه تا اینکه دیشب فهمیدم اون جوون بیچاره فوت شده و اونها هم هنوز درگیر مراسمش هستن . 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمونه سوالات پرورش دهنده کاکتوس وبلاگ تخصصی حامد فرد Mark از همه چیز ، از همه جا انارهای خونی شهرجذام Jonathan آرزو اِشکَفت